سلام مجدد به دختر ماه گونه ام و همه عزیزانم. یه مطلبی از امروز صبح بگم تا داغه وگرنه بیات میشه، بردمت حموم و چون کمی خودتو می خاروندی و می گفتی می خاره.. با راهنمایی خانم آقاصی یه قاشق غذاخوری سرکه سفید ریختم توی یه لگن کوچیک و با کلی داستان و کر کر خنده نشوندمت توش، خودمم مثلا نشستم توی یه دونه بزرگترش تا عادی باشه قضیه. خلاصه حموم با همه داستانش تموم شد و منم امروز دیر اومدم سرکار.. داشتم موهاتو برای بار اول بدون استرس با سشوار و برس خشک می کردم (ازین بابت بدون استرس که شما هیچ تلاشی برای فرار نمی کردی و خودتم همکاری می کردی..) تا اینکه فرمودی: باید برم آرایشگاه. فکر کردم اشتباهی شنیدم. پرسیدم کجا؟ دیدم جوابت همون بود. حدس زدم پیرو...